نهضت مشروطه

تحقيقي - آموزشي- دانش آموزي

نهضت مشروطه

نويسنده : محمد محمدي

نهضت مشروطه كه برخي از آن به انقلاب مشروطه نيز ياد مي‌كنند، اتفاقي است كه در اواخر دوران 151 ساله حكومت قاجار در ايران روي داد و روند حكومت را كه تا پيش از آن بر اساس تفكر فردي و استبدادي و سلطه پادشاه بر كشور حاكم بود، به روندي قانوني تبديل كرد هر چند اين روند ديري نپاييد و دوباره حتي با وجود قانون، استبداد فردي بر كشور سايه افكند و براي دهها سال ديگر ايران را زير سلطه خاندانهاي مستبد نگه داشت.

نهضت مشروطيت از اين جهت كه باعث كاهش قدرت استبدادي پادشاه شد، جايگاه ويژه‌اي در تاريخ سياسي معاصر ايران دارد چرا كه توانست پايه‌هاي اين قدرت مطلق و بي‌پايان شاه را كه هيچ چيز خارج از اراده او انجام پذير نبود و خواست و اراده مردم هيچ جايگاهي نداشت، فرو ريخته و آن را به پادشاهي مشروطه تبديل كند.

 علل شكل گيري و ريشه‌هاي نهضت مشروطه

در شكل گيري و پيروزي نهضت مشروطه زمينه‌هاي داخلي و خارجي نقش موثري داشتند، زمينه و ريشه نهضت مشروطه را از لحاظ داخلي بايد در رفتار ظالمانه پادشاهان قاجار و تعدي و تجاوز شاهزادگان و وابستگان دربار و حكومت حاكمان ولايات و از لحاظ خارجي مداخله بي حد و حصر دولت‌هاي روس و انگليس در امور ايران ديد كه در نهايت باعث مخالفت مردم با آنها شد.

 جرقه‌هاي نهضت:

الف – حادثه نوز بلژيكي

كليد حركت نهضت مشروطه از اهانت به روحانيون شروع شد؛ به اين شرح كه: با انتشار عكسي از مسيو نوز بلژيكي – مسئول امورمالي ايران بود و كسي كه تعرفه‌هاي گمركي عليه بازرگانان را وضع مي كرد – در لباس روحانيت و در مجلس رقص در حال كشيدن قليان، موجب نارضايتي مردم شده و خشم عمومي آنان را برانگيخت و مردم خواستار عزل او شدند؛[1]

ب- احداث بانك استقراضي روس در قبرستان مسلمانان

حادثه ديگري كه در تحريك احساسات مردم مؤثر واقع شد، احداث بانك استقراضي روس در يك زمين وقفي و در قبرستان مسلمانان بود كه در اثناي ساخت بانك استخوانهاي تازه مردگان كشف شد و روسها با بي اعتنايي اجساد و استخوانها را در چاهي ريختند؛ اين اهانت باعث شد كه مردم به ساختمان در حال احداث بانك روس حمله كنند و آن را ويران نمايند[2]

ج- تنبيه تاجران

عامل ديگر، تنبيه تاجران توسط علاء الدوله حاكم تهران بود. در دوران قاجاريه بيشتر قند مصرفي ايران از روسيه تأمين مي‌شد، روسيه نيز در اين دوران تاريخي در حال جنگ با ژاپن – جنگ 1904 و 1905 م – بود به همين دليل واردات قند از كشور روسيه كم و يا قطع شده و قند در ايران، به ويژه در تهران گران شده بود. علاء الدوله حاكم تهران كه مردي مستبد، قلدر و ستمگر بود، تصميم گرفت چند نفر از تاجران معروف قند را به دار الحكومه دعوت كرده علت گران شدن قند را از آنها سوال كند، اما هدف اصلي او اين بود كه تجار را كه در جريان «مسيونوز بلژيكي» سركشي كرده بودند، گوشمالي دهد تا براي ديگران درس عبرت شود.[3]

وي از ميان تاجران دعوت شده، چهار نفر را كه تاجر قند بودند، انتخاب كرد و دستور داد به فلك بسته، شلاق بزنند. بي احترامي و كتك زدن تجار خوش نام بازار، بويژه «حاج سيد هاشم قندي» كه به ديانت و صداقت مشهور بود باعث اعتراض شديد مردم و تعطيلي بازار و تجمع در مسجد شاه تهران (مسجد امام خميني (ره) فعلي) شد.[4] مردم خواستار جلوگيري از ظلم به مردم و تشكيل عدالتخانه شدند اين اجتماع با تحريك امام جمعه تهران يعني حاجي ميرزا ابوالقاسم كه داماد مظفرالدين شاه بود، و مخفيانه افرادي را در مسجد آماده كرده بود بااهانت به مردم و علما تجمع پراكنده شد و به دنبال آن هجرت صغري از تهران به حضرت عبدالعظيم شروع و مردم در عبدالعظيم تحصن كردند. پس از قبول درخواستهاي متحصنين از سوي مظفرالدين شاه آنها به تهران برگشتند اما عين الدوله از اجراي كامل خواسته ‌هاي آنان سرباز زد. پس از درگيري و كشته شدن يكي از طلبه‌ها مردم دوباره در مسجد جمع شدند كه به محاصره نيروهاي حكومت درآمدند و پس از چندي با درخواست آنان مبني بر خروج از تهران موافقت شد، بدين ترتيب هجرت كبري با حركت آنان از تهران به قم و تحصن در حرم حضرت معصومه (س) آغاز گشت.

 پيروزي نهضت و صدور فرمان مشروطيت:

مظفرالدين شاه پس از اينكه متوجه شد هر روز بر تعداد مهاجرين در قم و متحصنين در سفارت انگليس افزوده مي‌شود با درخواستهاي آنان موافقت كرد و فرمان مشروطيت را در چهاردهم جمادي الثاني 1324 ق / 14 مرداد 1285 ش صادر كرد.[5]

پس از صدور اين فرمان عضدالملك رييس ايل قاجار براي بازگرداندن علما به قم رفت و آنان را با احترام به تهران آورد چند روز بعد، مجلس در محل مدرسه نظام افتتاح شد و به تدوين نظامنامه انتخابات پرداخت نظامنامه با عجله تمام تدوين گرديد و در سال 1324 هّق/ 1285 ش انتخابات تهران آغاز شد و در همان سال مجلس را افتتاح كردند.

تدوين قانون اساسي

با نفوذ جريانهاي غربگرا و نيز نفوذ بعضي عناصر وابسته به دربار و بيگانه در مجلس دو ديدگاه متفاوت براي تدوين قانون اساسي وجود داشت يكي ديدگاهي كه اكثر روحانيون در راس آن قرار داشتند و سعي مي‌كردند تا قانون اساسي بر اساس موازين اسلامي تدوين شود و ديگر ديدگاهي كه تمايل به غرب و تجدد مآبي داشت و مي‌كوشيد تا تدوين قانون اساسي ار انديشه‌ها و الگوهاي غربي استفاده شود.[6] از اين رو مدتي كوتاه گذشت كه اختلافهاي بنيادين بر سر حدود و معاني نشانه‌هايي چون آزادي، قانون، برابري و مجلس كه شوراي ملي باشد يا شوراي اسلامي در گرفت و تفرقه و نفاق، همدلي‌هاي نخستين را از بين برد و اميدها را به نااميدي تبديل كرد.[7]

وجود گرايشهاي غرب گرايانه و تمايل سكولاريستي در تدوين قانون اساسي و متهم آن باعث شد كه شيخ فضل الله به مخالفت با مشروطه بپردازد چرا كه تصور شيخ از مشروطه آن بود كه دستورهاي شرع به رويه قانوني تبديل شود و ظلم حاكمان كاهش يابد ولي روند تدوين قانون اساسي نشان مي‌داد كه مشروطه به سوي اروپايي شدن گام برمي‌دارد، بنابراين شيخ فضل الله نوري حكومت مشروطه را غير شرعي مي‌دانست و در پي مشروطه مشروعه بود و به مخالفت با حكومت تازه برخاست او كه خود از پيشگامان نهضت بود، خاستار محدود شدن حكومت بر مبناي اصول شرعي بود.

 سرانجام نهضت مشروطه

تداوم نهضت مشروطه با مرگ مظفر الدين شاه و به قدرت رسيدن پسرش محمد علي ميرزا كه از مخالفان سرسخت مشروطه بود به مخاطره افتاد چرا كه او بعد از رسيدن به قدرت به مخالفت با قانون اساسي پرداخت و در ذي قعده 1325 دستور انحلال مجلس تازه تأسيس را صادر كرد كه با مقاومت مردمي روبرو شد و اين دستور به اجرا درنيامد، او يك سال بعد زماني كه از يك ترور مشكوك جان سالم به در برد به كلنل لياخوف روسي فرمانده بريگاد قزاق در تيرماه 1287 دستور داد تا مجلس را به توپ ببندد و به دنبال آن آزاديخواهان و مشروطه طلبان دستگير ، زنداني، تبعيد و يا اعدام شدند.

اين اقدامات به مدت يك سال، ايران را به استبداد ننگيني فرو برد كه از آن به استبداد صغير ياد مي‌كنند اما با هجوم همه جانبه آزاديخواهان كه از آذربايجان، گيلان و اصفهان و از نقاط ديگر به طرف تهران حركت كرده بودند با تصرف آن در 23 تير 1288، محمدعلي شاه مجبور به پناهندگي نزد سفارت روسيه شد و استبداد صغير تصرف به پايان رسيد.[8] فاتحان تهران اگر چه توانستند در پرتو تلاش مردم، استبداد محمد علي شاه را از بين ببرند ولي با محاكم و اعدام شيخ فضل الله به بيراهه رفتند كه البته به بيراهه رفتن نهضت مشروطه و انحراف در نهضت مشروطه را بايد در وجود زمينه‌هاي انحراف قبل از محكوميت شيخ فضل الله به اعدام جست كه به بعضي از زمينه‌ها و عوامل انحراف نهضت مشروطه به اختصار اشاره مي‌شود.

 انحراف در نهضت مشروطه و عوامل آن

در رابطه با علل انحراف مشروطيت چند مسئله قابل بحث است:

الف- كنار رفتن و كنار زده شدن انديشه ديني، يأس متدينين و مردم با اعتقاد

اين مسئله را مي‌توان در عوامل و شرايط زير تجزيه و تحليل كرد:

اول: ساده‌انديشي برخي از نيروهاي معتقد در نهضت مشروطه كه فكر مي‌كردند همدلي و فداكاري آنان بايد تا زمان استقرار مشروطه باشد و بعد از آن تكليفي جدي براي آنان نيست، به دليل وجود چندين تفكري بوده كه در اوايل دوره مشروطه شاهد ورود و سپس رخنه بسياري از افراد قدرت طلب، به نام و اهل زد و بندهاي سياسي در پايه‌ها و نهادهاي مهم مشروطيت هستيم.

دوم: تهمت و افترا زدنهاي بيجا و در سطح وسيع و نيز انگ‌زدنهاي سياسي كه هر روز و هر هفته در مطبوعات پخش و منتشر مي‌شد، افزايش بي تقوايي محيط اجتماعي و سياسي را باعث شد و اين امر دلسردي و كناره‌گيري بسياري از علما و مبارزان را فراهم آورد.

سوم: دو دستگي و چند دستگي بين علما و دامن زدن به اين اختلافات كه بيشتر در زمينه‌هاي نظري و اجتهادي بود، سبب شد كه نوعي سردرگمي و بي اعتمادي قلبي به مشروعيت نهضت و مباني آن رشد كند.

چهارم:‌ افراط در تبليغ حريت و چماق شن مفاهيمي چون آزادي، شورا، عدالت، برابري و برادري براي مقابله با متدينين، باعث شد كه مردم ديندار به اين نتيجه برسند كه در ذات اين مفاهيم و الفاظ ترويج بي ديني نهفته است، پس بايد از نهضت و انقلابي كه اين مفاهيم را مطرح كرده دوري جست.

پنجم: اعدام شيخ فضل الله نوري در تهران و منزوي شدن بسياري از علماء نوعي بيزاري عمومي وملي از انقلاب مشروطيت را در مردم ديندار بوجود آورد، اتفاقات رخ داده در نهايت باعث ضعيف شدن هر دو جناح عمده ديني مشروطيت شد، كه اين ضعف، خلائي جدي در اركان نهادي و فكري و سياسي مشروطيت را بوجود آورد و به جاي افراد ديندار، سكولارها و سياسيون قدرت طلب اين خلاء را پر كردند.[9]

ب- خوب نشناختن غرب و دست كم گرفتن خطر استعمار

عامل مهم ديگري كه بايد در زمره علل انحراف مشروطيت مطرح كرد و اين عامل خود را در دو دهه فاصل بين مشروطه و رضاخان آشكارا تحميل نمود، استعمار غرب و حضور و نفوذ سلطه آن است، از آنجا كه نهضت مشروطيت، نهضتي ضد استبدادي بود ونقطه ثقل توجه مشروطه خواهان مصروف سد كردن عوامل و مجاري استبداد شد، خطر استعمار غرب و شناخت همه جانبه غرب بدرستي مورد ارزيابي قرار نگرفت كه با در نظر نگرفتن غرب و استعمار آن، استبداد و ماهيت استبداد ايران هم درست شناخته نشد و نتيجه اين سهل انگاري سيطره استبداد سلسله و نظام شاهنشاهي پهلوي بود كه در بي قانوني و استبداد كم از دوران قاجار نداشت و به شيوه نو تحت نام و ظاهر مشروطه و پارلمان آزادي را در ايران محدود نمود كه اين در واقع به معناي قلب حقيقت و ماهيت مشروطيت بوده است.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.